عشقی که هرگز به زبان نیاید
مثل نسیمی ساکت و نامرئی می گذرد
وهمه چیز را بر یر راه خود
تکان میدهد
من عشقم را به زبان آوردم
و قلبم را گشودم
سرد لرزان با ترسی مرگبار
واو رفت...
بعد ها مسافری بر سر راه او پیاده شد
ساکت و نامرئی ؛مثل باد
و او عشق این مسافر را پذیرفت
نه هرگز عشقت را باز گو نکن!
نویسنده:محمد امین
موضوع مطلب :